مثنوی سنتدج

ساخت وبلاگ

.مثنوی سنندج 

 

مثنوی سنندج 


از آبیدر آمد نسیم بهشت
بر ای سنه درس عشقی نوشت

(کلاقاه) بگذاشت بر کوچسار 
سنندج شکفت از یمین و یسار 

به دور کمر ، شال و پشتینه بست 
که این لذت از عشق نتوان گسست 

مثال یلان، زنده شد اردلان
یلان دیدم آنجا و زنده دلان 

به تن کرد کولنجه ماه تمام 
به رقص آمد از ساز دل،صبح و شام

ز رحمت نوایی رسید از سروش 
ز حکمت صفایی رسید از خروش 

جهانی شد این اشتیاق عظیم 
فغانی شد این اتفاق فخیم

ز حمام شیشه، ز حمام خان 
چه مانده ست برجای  غیر از دخان 

بگوئید شهر مساجد ، سنه 
که این افتخاری ست در السنه 

دل من عقیق حقیقت گرفت 
ز جذبه ، طریق طریقت گرفت

به عرش آمده تاج سلطان سراج
به فرش آمده گنج و باج و خراج 

نشان دارد از سبک قاجارها 
هنرمندی دست معمارها 

به عهد صفی می رسد این نشان 
نظر دارد آنجا همه کهکشان 

سراغی گرفتم من از چارباغ
چو خسرو که دارد ز شیرین، سراغ

برو سینما ، بوستان امیر 
هنر، نور و تصویر و بوی عبیر

به هل پرکه بازآ روان تازه کن 
به سرچوپی ای غنچه، جان تازه کن

به نظم قَدَم ، باز زیبا برقص 
هماهنگ با جمع و تنها برقص

برو سفره تزیین کن و مرحبا
که لانه بیاور به دولت سرا 

که دل سیر سیر است  از سنگه سیر
که گیلاخه چسبیده در سردسیر

عروس گلی بر گلیم سنه
نشسته چو ماهی در این ازمنه

پیاله به کف ، مثنوی خوان شده 
به عشق سنندج، خرامان شده 

(زمانی) برو تا به (آغه زمان)
که عشق جهان را دهی سازمان 


تیمور زمانی 

 

 

ورودی های 71 حقوق شیراز...
ما را در سایت ورودی های 71 حقوق شیراز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : t-zamania بازدید : 213 تاريخ : شنبه 11 خرداد 1398 ساعت: 15:20