نفس
بیا بهار نازنین, ز جان و دل نفس بکش
شکوفه کن در این هوا سری به این قفس بکش
از آفتاب زندگی به هر جوانه جان بده
به آسمان صاف دل, از آبی ارس بکش
سروش اشارتی که چون, در این تجلی نیاز
در حبیب میزنیم, دل از طبیب پس بکش
ستم که رفته از عدو, در این زمان پر ستم
ز حکم بیعدالتی, حکم به دادرس بکش
در آرزوی روی او, چو میرسید به کوی او
گرفتی تو دامنش, به دست ملتمس بکش
چو آهوی فراری ام , به لطف دلنشین خود
دل شکسته مرا , به مرز دسترس بکش
نفس چو تازه میشود, غزل دوباره میرسد
( زمانی) این زمانه با غزال خود نفس بکش
تیمور زمانی
١٣٩٩/٠٧/١٤
برچسب : نویسنده : t-zamania بازدید : 9